عصر طلایی ترجمه در ایران

 

سقوط خاندان بنی امیه و طلوع اقبال آل عباس دوره جدیدی از تحولات تاریخی، فرهنگی و علمی را در تمامی ممالک تابعه خلافت اسلامی به دنبال داشت. دوره ای که اربابان قلم آن را عصر طلایی اسلام (عصر الاسلام الذهبی)، دوره مدنیت اسلامی، و عصر زرین فرهنگ و تمدن اسلامی نام نهاده اند. (27) انتقال مرکز خلافت از دمشق به مدینة الاسلام بغداد و نزدیکی آن به کانون علمی جندی شاپور و حضور بی شائبه وزیران کاردان و مستشاران با کفایت ایرانی در دربار خلافت اسلامی و علاقه وافر خلفای نخستین بنی عباس به علم، ادب و فرهنگ پروری، نهضت بزرگ علمی و فرهنگی جهان اسلام را به بار نشاند.

اگرچه بنیان گذار خلافت عباسیان، ابوالعباس سفاح (132-136ه ) به دلایل متعدد هم چون دشواری های عصر استقرار، مقابله با مخالفان و معارضان حکومت نوخاسته، و کوتاهی عمر خلافتش، هرگز نتوانست به علوم توجهی شایسته مبذول دارد، اما برادر او منصور (136-158ه) به رغم همه مشکلات عصر تثبیت، به خوبی بر اریکه قدرت سامان گرفت (28) و با بنای شهر بغداد (29) و انتقال مرکز خلافت به آن جا، دولتی قدرتمند و کارآمد تشکیل داد. علاقه و اعتقاد بیش از حد منصور به تنجیم و احکام ستارگان و طالع بینی موجب شده بود تا بدون اجازه منجمان به کاری دست نیازد. از این رو با فراخوان سرآمدان نجوم از ایران و هند نام خود را به عنوان نخستین خلیفه ای که منجمان و ستاره شناسان را به دربار فراخواند، (30) رقم زد.

به دنبال این نیاز و توجه خلیفه منجمان و آگاهان به علم ستاره شناسی از ایران و هند به دربار خلافت راه یافتند. در راس این جماعت، «نوبخت منجم »، از اعاظم و بزرگان خاندان مشهور نوبختی (31) قرار داشت که از سرآمدان ستاره شناسی عصر خود محسوب می شد و دارای زیج ها و جداول فلکی مشهوری بود. (32) منصور در ساختن شهر بغداد و انتخاب محل آن، بارها از نظرات نوبخت استفاده نمود. (33) فعالیت با نشاط و مهارت وی در کار تنجیم، به استمرار حضور خاندان نوبختیان در دربار خلفای بعدی انجامید. (34)

علاوه براین، ستاره شناسان هندی نیز در دربار منصور آمد و شد داشتند; در حدود سال 156 ه که هیاتی از آنان به حضور منصور رسیده بودند، یکی از آن ها کتابی به نام «سندهند» 2 با خود داشت که دارای اطلاعات جامعی در مورد نجوم و حساب هندی بود (35) و خلیفه یکی از مترجمان طراز اول دربار به نام ابراهیم فزاری را مامور ترجمه آن نمود. حاصل تلاش ابراهیم کتابی شد با عنوان «سند هند کبیر» (36) که بعدها در عصر مامون، توسط محمدبن موسی خوارزمی خلاصه گردید و تا مدت ها اساس زیج منجمان اسلامی بود. (37) به استناد منابع، در همین دوره است که کتاب های بسیاری از علم نجوم و احکام مربوط به آن ها برای عباسیان ترجمه شد. از میان مترجمان آثار ستاره شناسی دربار منصور می توان به ابراهیم فزاری (38) و فرزندش محمد (39) و علی بن عیسی اسطرلابی (40) که نام و آوازه ای بس بلند در این عرصه داشتند، اشاره نمود.

علاقه و اشتیاق فراوان منصور به کسب معارف جدید، او را متوجه مرزهای خارجی خلافت نمود. از این رو، با اعزام هیات هایی بلندپایه به دربار قیصر روم، از او خواست تا کتاب ها و متون قدیمی یونانی را برای وی بفرستد. (41) رومیان هم کتاب اقلیدس و برخی آثار علوم طبیعی (42) و شاید کتاب مجسطی بطلمیوس (43) را به دربار خلافت اسلامی ارسال نمودند. در پی این اقدام، خلیفه عده ای از دانشمندان و سرآمدان فن ترجمه را مامور کرد تا به برگردان این کتاب ها به زبان عربی مبادرت نمایند. مسعودی معتقد است که منصور اولین خلیفه ای بود که از زبان های بیگانه برای او آثاری به عربی ترجمه کردند; (44) درحالی که ابن ندیم بر این باور است که نخستین ترجمه ها به امویان اختصاص دارد. (45)

در هر صورت، از نخستین آثاری که از زبان پهلوی به عربی ترجمه گردید، می توان از کتاب «کلیله و دمنه » نام برد. این کتاب ارزشمند از مشهورترین آثار ادبی هندی است که در عهد ساسانیان توسط برزویه طبیب از سانسکریت به پهلوی برگردان شد، (46) و ابن مقفع در این دوره، یعنی آغاز عصر ترجمه، آن را از پهلوی به عربی ترجمه نمود. (47) علاوه بر آن، کتاب سند هند هم توسط مترجمان عالی رتبه هندی به عربی ترجمه شد. (48) در کنار ترجمه برخی آثار یونانی چون مجسطی بطمیوس(49) و کتاب اقلیدس، تعدادی از کتاب های ارسطو و هم چنین کتاب ارثماطیقی (50) ، (Arithmeetic) و دیگر آثار کهن یونانی نیز به عربی ترجمه شد.

بدین سان، خلافت منصور عباسی فرصتی مناسب برای مؤلفان و اربابان قلم بود تا آن چه را که پیشتر اجازه نگارش و نشر آن را نداشتند، اکنون به رشته تحریر درآورند. از جمله آنان، مورخ نامی «محمدبن اسحاق » صاحب کتاب «المغازی و السیر و اخبار المبتداء» است. بنابر اظهار مسعودی، این کتاب پیش از آن، مدون و معروف نشده بود. (51)

در کنار تلاش های بی وقفه محققان علم نجوم و سایر علوم، پزشکان کارآمد نیز در اعتلای علم پزشکی تلاشی در خور اعتنا نمودند. در میان پزشکان پرکار دربار منصور، جورجیس بن بختیشوع از جایگاه والایی برخوردار بود. او که رئیس دارالعلم و بیمارستان جندی شاپور بود، به دنبال بیماری صعب العلاج منصور که پیشتر – در در سال 148ه – بر او عارض شده و اشتهای او را به شدت کاهش داده و درد شکم امان او را بریده بود، به دربار خلیفه راه یافت. در اندک زمانی وقار، عفت، (52) زبان آوری، کمال ادب و مهارت در طبابت بر هیبت پزشکی نصرانی نزد خلیفه افزود و چیزی نگذشت که از ملازمان نزدیک خلیفه گردید. (53) او در مدت اقامتش در دربار بغداد کتاب های پزشکی بسیاری را به رشته تحریر درآورد و از آن جا که به زبان های سریانی، یونانی، فارسی و عربی به خوبی آشنا بود توانست کتاب های طبی یونان باستان را برای خلیفه ترجمه نماید. (54) مهارت، حسن سیرت و کاردانی او، حضور فرزندان و نوادگانش را در دربار شش خلیفه عباسی (منصور، هارون، مامون، معتصم، واثق و متوکل) تضمین نمود.(55)

با این توصیف شاید بتوان این ادعا را پذیرفت که منصور نخستین خلیفه ای بود که به طور رسمی به نقل و ترجمه متون کهن علمی توجه کرد، اگر چه این امر غالبا در دو زمینه طب و نجوم خلاصه می شد. ادامه روند نهضت علمی که منصور آغاز کرده بود هم چنان با فرازونشیب هایی جدی در عصر مهدی (158-169ه) دنبال شد. اختلافات مذهبی به همراه درگیری های دینی و گفت وگوهای جدلی متکلمان (56) در این عصر که بی تردید در نتیجه نفوذ و رواج اندیشه های مذهبی سرزمین های تابعه خلافت عباسی بروز کرده بود، نشاطی تازه به این نهضت بخشید.

با ترجمه بسیاری از آثار فکری و فلسفی این سرزمین ها، بویژه ایران و روم، بازار نشر آرا و عقاید کلامی، مجادلات و مناظرات فرقه ای گرم تر گردید و همین امر موجب شد تا خلیفه، متکلمان و محققان را از اقصی نقاط به دربار دعوت نموده و آنان را به تالیف کتاب های ضد زندیق تشویق نماید. (57) بدین ترتیب نام او به عنوان نخستین خلیفه اهل تحقیق که متکلمین را برای تصنیف آثار کلامی ترغیب می نمود، رقم خورد. (58) اما از آن جا که بخش عمده حکومت مهدی به تنعم و خوش گذرانی، بذل و بخشش و افزودن به تجملات گذشت، هرگز فرصتی نیافت تا بتواند طرحی را که پدرش در انداخته بود، به غایت رساند. با مرگ او، موسی الهادی به خلافت رسید، اما دوره یک ساله (169-170ه) حکومت او نیز همه در آشوب و التهاب سپری شد; از این رو، وی نتوانست کمک مفیدی به جریان نهضت ترجمه نماید. لیکن حکومت طولانی هارون الرشید (170-193ه) فرصتی مناسب برای انجام فعالیت های فرهنگی ایجاد نمود، هرچند او میراث دار خلافتی از هم گسیخته بود. چنان که ممالک تابعه یکی پس از دیگری دچار بحران شده و این بحران ها در برخی نواحی، حاکمیت خلافت اسلامی را به مخاطره انداخته بود; برای نمونه، ایران به عنوان وسیع ترین سرزمین تابعه خلافت اسلامی، شرایط دشوار و آشفته ای را می گذراند و مغرب نشینان خلافت اسلامی هم پیوسته در تزلزل بودند و بیزانسیان فرصت طلب نیز مرزهای شمالی حکومت اسلامی را تهدید می کردند.

به رغم همه این مشکلات، خلیفه مقتدر که تربیت شده شایستگان و خبرگانی چون خاندان محتشم برمکیان بود، (59) خیلی زود بر مشکلات فائق آمد و به مدد خوش فکری خود همه آشوب ها و هیجان های سرزمین های تابعه را خاتمه داد و بار دیگر آرامش و صلح را به همه مرزهای داخلی و خارجی باز گرداند. حضور فعال و همه جانبه مستشاران با کفایت و رایزنان با درایت ایرانی یکی از درخشان ترین ادوار تاریخی خلافت اسلامی را به وجود آورد. دوره ای که نزد محققان به عصر طلایی (عصر الاسلام الذهبی)، عصر زرین فرهنگ و تمدن اسلامی، (60) و روزگار پرنعمت مملکت اسلامی موسوم است. (61) خزانه آکنده از ثروت، (62) صلح و آرامش ناشی از تمرکز قدرت که لازمه انجام امور فرهنگی و علمی است، وجود برمکیان باذوق و صاحب درایت که خود آمیزه ای از فرهنگ و ادب بودند، (63) در اندک زمانی پایتخت خلافت بغداد را به شهر افسانه های هزارویک شب (64) مبدل نمود. تا جایی که مردم به دلیل رونق و رفاه عمومی، این عصر را «ایام عروس » نامیده اند. (65)

او از سویی درهای گشوده دارالعلم بغداد، محفل ها و انجمن های پررونق علم و ادب، مجالس وعظ و مجادلات علمی، فرهیختگان بی شماری را به سوی مرکز خلافت جلب و جذب نمود. به دنبال حضور بی شائبه این دانشمندان که بی شک از حمایت های همه جانبه خلیفه علم دوست (66) بهره مند بودند، به همراه تلاش های بی وقفه برمکیان که خود از طرفداران سرسخت نهضت علمی به شمار می آمدند، (67) جریان ترجمه شتابی تازه گرفت.

با شکوفایی اذهان عمومی و توجه مردم به علوم و فنون، علاقه مندی ایشان به کتاب های علمی پیشینیان افزایش یافت و البته خلیفه هارون الرشید نیز خود از شیفتگان تاریخ ملوک و اکاسره و اخبار گذشتگان بود. همو بعدها متاثر از افکار پزشکان و دانشمندان مقرب دربار خلافت که عمدة از دوست داران منطق و فلسفه محسوب می شدند و از حکمت هم بهره ای داشتند، به منطق و فلسفه علاقه مند شد. از این رو خلیفه در پی کسب آثار علمی، فرمان داد تا در سرزمین های فتح شده و یا ممالک تابعه، هر کتابی یافت می شد، به بغداد منتقل نمایند; برای نمونه، پس از فتح عموریه و آنقره (آنکارا) در آسیای صغیر، کتاب های بی شماری به دست آمد که همگی را به بغداد منتقل کردند (68) و هارون، یوحنابن ماسویه، پزشک و مترجم دربار را برای ترجمه آن ها مامور نمود. (69) سیوطی در مورد علاقه هارون به کسب معارف جدید می نویسد: «نمی شناسم ملکی را که فقط در کسب علم سفر کند بجز رشید.» (70)

این سیاست خلیفه مبنی بر جمع آوری کتاب از زبان های مختلف، حضور مترجمان خبره و کارآمد را در دربار ضروری می نمود. در پی احساس این نیاز اساسی، مقدمات مهاجرت پزشکان، متکلمان و ادیبان ایرانی، هندی و سریانی به مرکز خلافت فراهم شد. آشنایان و دانایان به فن ترجمه به نقل و ترجمه این آثار مبادرت نمودند. در میان این خیل بی شمار، نخبگانی چون یوحنان ماسویه (71) و حنین ابن اسحاق حضور داشتند. در بسیاری از موارد، این خبرگان از جانب خلیفه با میل باطنی به سفرهای دور و دراز رفته، کتاب ها و آثار کهن مورد نیاز جامعه علمی آن روز را یافته و برای ترجمه به دربار می آوردند. (72) نتیجه قطعی این سیاست خلیفه، رونق علمی مرکز خلافت اسلامی بود. همین عامل اساسی می توانست از جاذبه هایی باشد که جمع زیادی از دانشمندان خواهان علم و حکمت را به دربار بغداد رهنمون سازد. اما بی شک آن چه در ماندگاری و ترغیب و تشویق خبرگان ترجمه برای مارست بیشتر و مستمر مؤثر افتاد، گشاده دستی خلیفه در پرداخت عطایا و هدایای گران قیمت به مترجمان بود و شاید همین موضوع، در کنار علاقه محققان و مترجمان به کسب علم، از عوامل مهم و تعیین کننده جلب و جذب و ماندگاری دانشمندان – حتی به صورت خاندانی – در دربار خلافت اسلامی باشد. برای نمونه، خاندان بختیشوع و یا خاندان نوبخت، خاندان حنین و خاندان شاکر از خدمتگزاران دربار عباسیان بودند که بطور مستمر چند نسل در کنار خلفای بنی عباس ماندند و نقش مهمی را در نهضت ترجمه و اعتلای علمی این عصر ایفا نمودند.

بنابر آن چه گذشت، پس از زمانی کوتاه وجود انبوه کتاب های گسیل شده به مرکز خلافت، به همراه رواج کاغذ (73) که از مهم ترین پدیده های این عصر به شمار می آید و به دنبال آن، ترجمه ها و نسخه های متعددی که رونویسان (نساخان و وراقان) از آن ها تهیه می کردند، تاسیس مکانی برای حفظ و نگهداری آن ها را ضروری نمود. از این رو کتابخانه ای عمومی در مکانی فراخ با درهای گشوده و اتاق هایی مملو از کتاب به نام «بیت الحکمه » بنیان نهاده شد (74) تا علاوه بر حفظ آثار مکتوب، جایگاه مناسبی برای مطالعه محققان و طالبان علم باشد. اگرچه هنوز میان محققان برای معرفی نخستین مؤسس آن اختلاف نظر وجود دارد، اما بنابر شواهد و قراین موجود، نخستین گام های بنیان این مؤسسه بزرگ علمی در عهد هارون برداشته شد (75) و بعدها در عصر مامون با بذل عنایت وی و تلاش صاحبان اندیشه به عنوان نخستین فرهنگستان بزرگ علمی طراز اول جهان اسلام مشهور گشت.

مرگ ناگهانی هارون در توس (193ه) نه تنها خلافت اسلامی را به لحاظ سیاسی دچار بحران نمود، بلکه وضعیت اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ممالک تابعه را نیز مختل کرد. بخشی از این نابسامانی و آشفتگی ها محصول تردید خلیفه در واپسین سال های خلافت وی برای تعیین جانشین بود. نتیجه این تردید به نزاع خاندانی برای کسب قدرت میان وارثان خلافت انجامید. فاتح این رقابت کسی جز مامون، خلیفه مقتدر عباسی، نبود; شخصیتی که با پشتیبانی و رایزنی های وزیر ایرانی خود، فضل بن سهل ذوالریاستین (76) – ریاست بر دیوان قلم و شمشیر (77) – توانست رقیبان را کنار زده، چون فاتحی بی رقیب بر مسند خلافت تکیه زند.

سیاست های خاص مامون به همراه ویژگی های بارزی چون خوش فکری، گشاده دستی، دور اندیشی، علم دوستی، (78) فرهنگ پروری، تحمل آرای مخالف و تسامح در پذیرش افکار دیگران، دوره ای درخشان و کم نظیر را در تاریخ اسلام در سده های نخستین به وجود آورد. نکته قابل توجه حکومت چندین ساله وی در خطه دانش پرور مرو (79) و در دامان دانشمندان و فضلای این از مداین به مرو برده بود، (81) توجه کامل او به علوم مختلف بود و البته هرگز نبایستی آموزه های او از محضر علی بن موسی الرضا را نادیده گرفت، چه این خود یکی از مهم ترین موضوعاتی بود که می توانست در بینش باز خلیفه مؤثر باشد.

بازگشت مامون به بغداد فصلی نوین در تاریخ عباسیان گشود. حضور وی در دارالخلافه بغداد هم زمان با تکوین مذهب اجتهادی شیعه و رواج مکتب فکری و کلامی معتزله، رونقی تازه به جریان علمی بخشید. شرایط موجود حاکم بر مرکز خلافت اسلامی، مامون را به سوی گرایش های معتزلی رهنمون ساخت و چیزی نگذشت که به مدد مطالعات پیشین او در مرو پیرامون موضوع رای و قیاس، علاقه مندی وی به مباحث علمی، فلسفی و کلامی دوچندان شد و در نتیجه، از طرفداران سرسخت مکتب اعتزال گردید. (82) در پرتو این تمایل ها به گردآوری علما و متکلمان و فراخوان آگاهان به زبان عربی، دانایان به فلسفه و علوم اوائل از اقصی نقاط مبادرت نمود (83) و بدین وسیله روح تازه ای از کمال طلبی و علم جویی را در کالبد جامعه اسلامی دمید. مسعودی در این باره آورده است:

[مامون] در آغاز کار به علت نفوذی که فضل بن سهل و دیگران در او داشتند در احکام و قضایای نجوم می نگریست و تسلیم مقتضیات آن بود و روش شاهان قدیم ساسانی چون اردشیر و دیگران را گرفت و به خواندن کتاب های گذشته کوشید و مطالعه بسیار کرد و مطالب آن را دانست و وقتی کار فضل بن سهل چنان شد که معروف است و مامون به عراق آمد، از این همه روی گرداند و به توحید و وعد و وعید اعتقاد پیدا کرد و با متکلمان نشست و بسیار کس از جدلیان معروف چون ابوهذیل محمدبن هذیل علاف (84) و ابواسحاق ابراهیم بن سیار نظام (85) و دیگران که موافق یا مخالف آن ها بودند به وی تقرب یافتند و فقیهان و ادیبان به مجلس او نشستند و آن ها را از ولایات بیاورد و مقرری داد و مردم به تحقیق و نظر راغب شدند و بحث و جدل آموختند و هرگروه کتاب ها در تایید مذهب و گفتار خویش تالیف کردند. (86)

با توسعه فضای باز فرهنگی آمیخته با تسامح مذهبی، فراهم آمدن زمینه های ابراز عقاید و اظهار نظرهای فرهنگی و مذهبی به همراه رواج روحیه خردگرایی و آزاد اندیشی و شکوفایی شخصیت انسانی در محیطی مناسب و پرجنب وجوش علمی و فرهنگی که البته رونق اقتصادی نیز بدان دامن می زد، بغداد به دارالعلمی افسانه ای و مدینه ای فاضله با همه ویژگی های خاص خود مبدل شد، تا آن جا که شافعی در اواخر قرن دوم درباره آن می نویسد: «هرکس بغداد را ندیده نه جهان را دیده است و نه مردم جهان را». (87)

گرایش های اعتزالی خلیفه و رونق مجالس علمی و فلسفی، ترجمه و تالیف کتاب های بی شماری را در رد یا اثبات نظریه ها و آرای طرفین مخالف یا موافق در پی داشت. خلیفه نیز برای تثبیت آرای معتزله و شاید هجوم شبهات وارد شده به عقاید اسلامی، فرمان داد تا بسیاری از تالیفات فلسفی بویژه آثار ارسطو، جمع آوری شده و به عربی ترجمه شوند. هرچند برخی از منابع، دلیل این اقدام و توجه او را خواب مشهور مامون و هم صحبتی وی با ارسطو طالیس می دانند، (88) اما هرچه که باشد، شکی نیست که خلیفه در ترجمه کتاب های فلاسفه یونان تلاش قابل توجهی مبذول داشت و در این راه از هیچ بخششی دریغ نکرد. (89) گاهی گشاده دستی وی به حدی می رسید که هم وزن کتاب ترجمه شده طلا می بخشید. (90) بی تردید همین سیاست گشاده دستی و بخشش هدایا به دانشوران و مترجمان (91) آثار کهن علاوه بر جذب آنان به دربار خلافت، سبب ماندگاری ایشان در بیت الحکمه می شد. (92)

ناگفته پیداست که این رفتار مامون تاثیر مستقیمی بر اطرافیان، درباری ها، ثروتمندان و صاحب نفوذان دولت عباسی داشت; (93) چه آن ها نیز به تبع خلیفه به ترجمه کتاب های کهن پزشکی، نجوم و فلسفه علاقه نشان می دادند و با تکریم دانشمندان و ایجاد شرایط مطلوب برای محققان و مترجمان، به حرکت و نشاط علمی سرعت بیشتری می بخشیدند. همین امر موجب تشدید روند مهاجرت مترجمان چیره دست و دانایان زبان و ادبیات عربی، ایرانی، یونانی، سریانی و هندی به دارالعلم بغداد شده بود. اما این روند چندان به طول نیانجامید، زیرا آزادی اندیشه و تسامح ظاهری خلیفه نسبت به سایر عقاید که تا حدود زیادی به حضور فعال نسطوریان، یعقوبیان، زرتشتیان، صابئین و برهمن ها در مرکز خلافت اسلامی دامن زده بود، با سیطره کامل معتزله و تبعیت محض خلیفه از آرای آنان به پایان رسید و سرفصل نوینی در تاریخ این عهد گشوده شد. به عبارتی، از این دوره به بعد ظواهر افول نهضت ترجمه نمایان شد; مجالس مناظرات علمی با حضور اندیشمندان معتزله اداره می شد; هرجا محفل گفتگو یا نشستی آزاد منعقد می شد، جدل که از مهم ترین ابزار معتزله بود، پیروز و کامیاب عرصه مجادلات و مناظرات علمی بود. (94)

با همه این مطالب، از آن جا که تجهیز کتابخانه بیت الحکمه و دست یابی به کتاب های ارزشمند علمی سایر سرزمین ها در سرلوحه سیاست مامون قرار داشت، با ارسال نامه هایی برای سران و حاکمان سرزمین های روم، (95) قبرس، (96) صقلیه (سیسیل)(97) و خراسان، از آن ها خواست تا کتاب های قدیمی بویژه آثار فلسفی را برای او ارسال دارند. هرچند گاهی مقاومت هایی از سوی حاکمان این سرزمین ها صورت می گرفت، اما در نهایت کتاب های زیادی به دربار خلافت بغداد گسیل شد; به عنوان مثال، از روم حدود نج بار شتر کتاب (98) و از خراسان صد بار شتر کتاب (99) به بغداد رسید. در میان کتاب های اهدایی رومیان، کتاب های فلسفی مشاهیر یونان باستان (100) و هم چنین آثاری از طب و نجوم و هندسه از جمله کتاب اقلدیس (101) وجود داشت. خلیفه نیز بهترین مترجمان دربار چون حجاج بن یوسف بن مطر، یوحنابن بطریق و حنین بن اسحاق را مامور ترجمه آن ها کرد. (102)

با ورود این آثار نفیس و ارزشمند به مرکز خلافت و آشنایی دانشمندان با ذخایر علمی بیگانگان، بسیاری از محققان برای یافتن سایر کتاب های کهن راهی سرزمین های دوردست شدند تا خود به آن چه در نظر داشتند دست یابند. یوحنابن بطریق (103) و حنین بن اسحاق (104) و قسطابن لوقا (105) در سرلوحه این جماعت بودند. قفطی در تایید این مطلب آورده است: «بعد از این سایر مردم به جستجوی امثال آن کتب افتادند و هر یک به وسیلتی چیزی از آن به دست آوردند تا رفته رفته قدر کثیری از آن کتب در بلاد اسلام شایع گردید.» (106)

سیاست جمع آوری کتب و آثار علمی از اقصی نقاط و گردآوری مجموعه های اهدایی حاکمان به رونق بیش از پیش نهاد علمی و تحقیقاتی بیت الحکمه انجامید. میراث فرهنگی یونانیان، ایرانیان و هندیان و سریانی ها یک جا گرد آمد و با ترجمه بسیاری از آن ها، و با توجه به سیاست خلیفه مبنی بر تشویق و ترغیب مردم برای مطالعه آثار ترجمه شده، تحول علمی عمیقی در جامعه اسلامی پدید آمد. یکی از مهم ترین نتایج ورود این آثار و ترجمه آن ها به زبان عربی، ایجاد مسائل و سؤالات زیادی در اذهان عامه مردم بود که البته حضور دانشمندان سایر ادیان نیز براین موضوع دامن می زد. به دنبال چنین شرایطی، بازار مجالس علمی و مناظرات فلسفی گرم تر شد. خلیفه خود نیز نقش فعالی را در برپایی این گونه مجالس برعهده داشت، تا آن جا که هر هفته روزهای سه شنبه مجلس مناطرات فلسفی می آراست و علما و محققان و متکلمان را دعوت می کرد تا در حضور او به مناظره و گفتگو بنشینند. (107) برخی محققان، مشوق مامون در راه اندازی این گونه مجالس مناظره را استاد وی، ابوهذیل محمدبن هذیل علاف، از معتزلیان طراز اول، می دانند. (108) وی که از مشهورترین جدلیان عصر مامون به شمار می آید، دارای بهترین مجالس مناظرات فلسفی بود و در این مجالس توانسته بود تعداد زیادی از پیروان مذاهب دیگر را به دین اسلام دعوت نماید. (109)

البته در این که مشوق اصلی مامون در راه اندازی چنین مجالسی ابوهذیل بوده است جای شک و تردید است، زیرا طبق اسناد موجود، مجالس علمی مامون سابقه ای طولانی داشت، چه او بیشتر هنگام اقامت در نیشابور و مرو به تشکیل چنین مجالسی مبادرت نموده بود. (110) آورده اند که: گاهی در این مجالس علی بن موسی الرضا نیز شرکت می جست و با نمایندگان نصارا، ثنویه و زنادقه به بحث و گفتگو می نشست. (111)

شایان ذکر است که این مناظرات تنها اختصاص به خلیفه و دربار وی نداشت، بلکه همه جای جامعه اسلامی، از مسجد گرفته تا بازار، می توانست محلی برای گفت وگوهای علمی و مناظرات جدلی باشد. گاه اهمیت حضور در این مجالس به حدی می رسید که برخی مسائل عاطفی دانش پژوهان را نیز تحت الشعاع قرار می داد; به عنوان مثال، آورده اند که: «دانشجویی فرزندی دلبند را از دست داد، کسی را گفت تا به خاکش بسپارد، از ترس این که مبادا یک نشست از درس استاد و بهره گیری از محضر او را از ست بدهد.»

بدیهی است ثمره مهم چنین عصری اعتلای اندیشه اسلامی بود. یکی از مهم ترین نتایج ورود اندیشه ها به عالم اسلام و تلاش و مساعی معتزلیان و مناظرات آنان با مخالفان، پیدایش و رواج علم کلام بود. از این پس متکلمان مجهز به منطق و استدلال و دلگرم به حمایت های خلیفه، در عرصه مناظرات و انجمن های علمی حاضر شده و به نشر علوم عقلی می پرداختند. بدین گونه آن چه را که منصور و هارون آغاز کرده بودند، مامون با شور و اشتیاق به انجام رسانید و عصر طلایی ترجمه و تالیف در عهد او به بار نشست.

با مرگ مامون از شتاب رو به رشد نهضت ترجمه کاسته شد و عصر معتصم (218-227ه) در حالی سپری گردید که رقابت عناصر ترک نژاد با صاحب نفوذان ایرانی و عرب عرصه را بر دانشمندان تنگ نموده بود. با وجود حضور بسیاری از مترجمان طراز اول در این عصر، بیت الحکمه دیگر رونق روزگار مامون را نداشت. بی تدبیری های متعصم و عدم رغبت او به علم (112) از یک سو، و انتقال مرکز خلافت به سامرا (113) از دیگر سوی، تا حدود زیادی از شکوه دارالعلم بغداد کاست. نخستین بازتاب آشفتگی های این عصر در نهضت ترجمه متجلی گشت. از این دوره به بعد تا عصر متوکل که چراغ تابان نهضت علمی به خاموشی گرایید، بسیاری از دانشمندان به اقصی نقاط مهاجرت نمودند و کانون فرهنگ بغداد از هم پاشیده شد. افول اقبال علمی بغداد، رونق سایر مراکز و دربار فاطمیان مصر را به دنبال داشت. (115) حکومت کوتاه واثق (227-232ه) هم نتوانست مشکل انحطاط علمی بغداد را حل نماید. تا این که حکومت به متوکل عباسی رسید. به رغم همه سختگیری ها و تعصبات مذهبی خلیفه سنی،بار دیگر بیت الحکمه به مدد مترجمان عالی رتبه ای چون حنین بن اسحاق و فرزندان و شاگردانش حیاتی دوباره یافت.

اگر چه آثار انحطاط علمی در دوره متوکل به خوبی قابل تشخیص است، اما بنابردلایلی شاید بتوان عصر وی را دوره بهترین و منسجم ترین ترجمه ها دانست، زیرا کارآموزان ترجمه و مترجمین نوپای عصر مامون در این دوره به کمال رسیده بودند و ترجمه های بسیار خوبی به بازار علم عرضه می کردند و هم اینان فرهنگستان بیت الحکمه را برای مدت کوتاهی رونقی قابل توجه بخشیدند.

با این وجود، سیاست نادرست و ممانعت از راه اندازی مجالس مناظره، از یک سو، و مجازات مجریان و کسانی که در این امر تلاش می نمودند، از سوی دیگر، علاوه بر درهم پیچیدن طومار عصر آزاد اندیشی مامون، موجبات رنجش مترجمان طراز اول و یا مهاجرت آنان از مرکز خلافت را فراهم آورد. (116) همین امر به همراه سایر عوامل سیاسی، فرهنگی که میراث عصر معتصم بود، ارکان فرهنگی جامعه اسلامی را سست نمود و عصر طلایی نهضت علمی اسلامی به خاموشی گرایید.

 

اشتراک گذاری

کاربر گرامی اگر از محتوا موجود در این صفحه خوشتان آمده است می توانید توسط دکمه های زیر آن را با دوستان خود در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

فیسبوک
توئیتر
لینکداین
واتساپ
تلگرام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *